شاعر : مرتضی حیدری آل کثیر نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
ای چـشـمههای نـورتو روشنگـر دلم ای دسـت آســمـانـی تـو بـرسـردلــم
راز دلــم، نـــیــاز دلــم، بـــاور دلـــم سوی تو دستوپـا زده بال وپـردلـم
ای حضرت کریمه!تورا میزنم صدا
من آشـنـای دردم و تو خـواهـر رضا
ای نـور بـارگـاه تو تـابـیـده بر فـلـک جـارو زنانِ صحن تو بال و پر ملک
گربا مدینه هست تو را صحن مشترک اِنّـی اَنـا الـغَـریبُ بِـهَـمّـی اَتـیـتُ لَـک
راهم دِه! ای سپیده که در ظلـمتم گمم
اذنم دِه!ای بهـشت، که من زائـرقـمم
مهماننوازعترتی وخانهات دل است معصومهای وماه حجاب تو کامل است
روزحـساب سایهٔ امن تو ساحل است با این حساب،عشق تو حلال مشکل است پس خوش بهحال قم که تویی نبض سینهاش
حج فـقـیر،مشهـد وقـم هم مـدیـنـهاش
ای خوب!بیتوحال وهوای دلم بداست شوقم به بارگاه توای ماه!بیحد است خورشید اگرچه زائربیتاب مشهد استبین طلوع و،چشم تودررفت وآمد است
اینجا که آسـمان برد ازچـشمهٔ توآب
گنبد طلـوع کرده مگر پیش ازآفـتاب
ای آسـمــان رواق نـواهــای یـاربـت وی ماهـتـاب دانـهٔ تـسـبـیح هـر شبت
نـمنـم گرفـتـه ابرمـفـاتـیـحـی ازلـبت تـازه رسـیـدهایـم بـه آغــاز مـطـلـبـت
هرچه قـلم زدیم و نوشتـیم و ساخـتـیم
در بُـعـدِ ناشـنـاخـتهات پـر گـداخـتـیـم
نامت بلند!چون که رضا را توخواهری یا حَـبَّـذا! که دختر موسی بنجعـفری
دریای منشعب شده ازحوضکوثری منرابه خودمیآری وازهوش میبری
خـاکم ولی به شوق تو تا اوج میپـرم
وقـتی در آستـان تـوهـستـم،کـبـوتـرم